دوره چهارم تاریخی ایران و نوآوری
دوره چهارم تاریخی ایران و نوآوری
1. خود آگاهی تاریخی و جغرافیایی، مهمترین قدم برای فهم فرهنگی و تمدنی یک قوم و ملت و امت است و زمانی این شناخت به وجود می آید که نظریه های کلان و جهان گیر پدیدار شود و بتواند گسستهای تاریخی و جغرافیایی آن قوم یا ملت و یا امت پوشش دهد و آن را به انسجام برساند.
2. زمینه های ایجاد این نظریه های کلان و فراگیر، دوباره خوانی تاریخ و جغرافیا میباشد دوباره خوانی که با یک سوگیری برای انسجام باشد تا برجسته سازی گسلهای نا امید ساز. شرقشناسی زدگی در خوانش تاریخ و جغرافیا در تاریخ کشورهای اسلامی، با برجسته سازی اختلاف و تنوع بخشی به آن، بر گسلهای آنها تا حد نابودی افزود.
3. فلاسفه و ادبای بزرگ دارای نقش کلان بخشی در یک حوزه و فرهنگ می باشند و این را از راه باز تولید دین در یک جامعه به وجود می آورند، آنها نظام معنایی را از دین استخراج کرده و آن را نظام مند، نشانه دار کرده و سپس به جامعه ارائه می دهند و از این راه به انسجام معنایی و نشانه ای جامعه، نائل می آیند.
4. بررسی تاریخ و ملل و نحل، از این دیدگاه، یکی از نقاط مورد مطالعه علوم اجتماعی است که رابطه معرفت و ساختار را روشن میکند که در انسانشناسی شناختی و جامعه شناسی معرفت میتواند جمع شود؛ یعنی چگونه است با باز تولید معرفتهای انسانی، به جامعه خود شکل و جهت میبخشد و این را با فلسفه و ادبیات و هنر و فرهنگ عامه و علم، چگونه انجام می دهد.
5. تا زندگی است تولید و باز تولید فرهنگی نیز هست و انسانها نیز به اتصال فرهنگی ادامه می دهند چرا که بدون فرهنگ، زندگی محال میشود و انسانها برای اینکه یک زندگی متوازن و در حال پیشرفت داشته باشند بایستی بر اساس گذشته، آینده خود را استوار دارند و گذشته را در آینده، تولید و باز تولید کنند، پس اتصال فرهنگی برای زندگی انسانی یک امر ضروری و بایسته است.
6. آنچه به عنوان انقطاع فرهنگی یا انقطاع تاریخی گفته میشود با توجه به یک نوع شاخصهای انتزاعی و نخبه گرا مطرح میشود (مثل حمله اسکندر به ایران یا حمله مغول به ایران) و گر نه مردم سریع گذشته را به حال و آینده پیوند می دهند و زندگی خود را ادامه می دهند و سریع جامعه را باز سازی کرده و فرهنگ در زندگی را سامان میبخشند (تا شقایق هست زندگی باید کرد) (زندگی و دیگر هیچ).
7. ایران به عنوان کشوری که دارای حوزه های متعدد جغرافیایی و بی مرز و بی کران میباشد که بر این حوزه های فرهنگی، تاریخهای بسیار زیادی گذشته است و تلفیق تنوع جغرافیایی و تاریخهای مکرر، هویت ایرانی را شکل داده است و بدون این فرمول و شاکله نمیتوان تاریخ ایران را دریافت و فهم کرد و اگر به گونه انقطاعی به تاریخ و جغرافیای ایران نگریسته شود، گسل نما خواهد شد که در مستشرقین و مقلدان آنها شده است .
8. مردمشناسی تاریخی ایران به ما میگوید که ایرانیان مردمانی تاریخ ساز بوده اند، که دچار انقطاع تاریخی و فرهنگی نشده اند. مهم فهم مردم شناختی تاریخ ایران است نه تاریخشناسی نخبگان و پادشاهان و اشراف. ایرانیان باز تولید فرهنگی خویش در ادوار مختلف تاریخ و حوزه های جغرافیایی خود را به گونه متصل انجام داده اند و مطالعه این گونه تاریخ ایران، وظیفه دانشنامه ها و فرهنگستانها میباشد.
9. سه دوره تمدنی ایرانی که بازسازی و باز تولید ایرانی در آن مشهود بوده است در گذشته ایران بوده است و در این سه دوره ایرانیها بر اساس یک نظریه تکاملی ایران را به گونه کلان و عمیق و جهانی باز سازی کرده اند، که این دوره ها نقش جهانی ایران را ترسیم میکنند و ایران جهانی و جهان ایرانی را به نمایش میگذارند.
10. دوره اول دوره هخامنشیان است که در این دوره، ایرانیها به جمع کردن ایران در قالب جهان پرداختند و تکثر گرایی منفی جهان که بر اساس جهالت جهانی بود تبدیل به تکثر گرایی مثبت در جهان بر اساس دانش جهانی کرد و این حرکت در تأسیس یک دولت ایرانی در سطح جهانی، تجلی یافت، دولتی که اولین دولت در نمونه خود بود که به عنوان الگوی باستانی سیاست و حکومت مطرح میشود.
11. تاریخ تمدن غرب با نابودی این دولت، شروع میشود، یعنی حمله اسکندر به ایران. تمدن ایرانی با صلح شروع میشود و تمدن غربی با تأخیر و با جنگ شروع میشود و این گونه نظم جهانی را ترسیم میکند، ولی ایرانیها با باز سازی ایران و باز تولید آن در قالب سلوکیان و اشکانیان بر تکامل و اتصال فرهنگی خود افزودند (هشت صد سال) که در دوره بعدی تمدن ایرانی تجلی یافت.
12. دوره تمدن بعدی با باز سازی معرفتی ـ ساختاری هخامنشیان شروع میشود(یعنی دوره ساسانیان) در بعد معرفتی ایران به یک دین جهانی که تحول جهانی را به وجود می آورد مزین میشود، یعنی دین زرتشت که با معرفی خدای واحد آسمانی در مقابل خدایان طبیعی هنری و یونانی و رومی به انقلاب معرفتی جهانی دست یابد که نتیجه آن تولید تفکرات انتزاعی از یونان تا روم و جهان امروز میشود(هگل) (دوره بازسازی ایران با توجه به غرب)
13. با سرنگونی حکومت ساسانیان، ایرانیها به تکامل مرحله بعدی خود نائل آمد که یک دوره هزار ساله میباشد و نتیجه این دوره هزار ساله که حاوی یک دوره تمدنی بود در حکومت صفویه تجلی یافت و آن تجسم یک مذهب توحیدی در یک حکومت و دولت بود، یعنی تشیع و این حکومت سعی در بازسازی هخامنشیان و ساسانیان در قالب حکومت جدید بود که ایران معاصر را شکل داد که این نیز در جهان بی بدیل بود یک ابر قدرت شیعی در جهان آن روز تشکیل داد و این زمان مصادف با شروع رنسانس اروپایی است (دوره بازسازی ایران با توجه به شرق).
14. دوره چهارم تاریخی از انقلاب اسلامی شروع میشود که بازسازی هخامنشیان و ساسانیان و صفویه در حال رخ دادن است و این انقلاب، یک انقلاب جهانی است و این در نحوه تعامل جهانی با انقلاب ایران به خوبی میتوان دید، مثل شروع جنگ جهانی علیه ایران در حمله عراق علیه ایران و نفوذ ایران در قالب انقلاب اسلامی در جهان که آثار خاورمیانه ای آن آشکار شده است و آثار جهانی آن نیز در حال آشکار شدن است، مثل انقلاب سیاسی در روسیه و امروزه در امریکا در قالب آمدن شعار تغییر در امریکا (دوره بازسازی ایران با توجه به شرق و غرب).
منبع: هفته نامه پگاه حوزه، آبان 1387، شماره 243